جدول جو
جدول جو

معنی ده مجهت - جستجوی لغت در جدول جو

ده مجهت
(دِهْ مَ هََ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در یازده هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنۀ آن 199 تن. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِهْ جَ)
دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 15هزارگزی باختر دشتیاری. سکنۀ آن 250تن. آب آن از باران تأمین می شود. ساکنان از طایفۀسردارزائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ مِ تَ)
کدخدا. ده مه. رئیس ده. دهخدا. کلانتر ده. (یادداشت مؤلف) :
بدو گفت من دخت ده مهترم
از ایرا چنین خوب و گندآورم.
فردوسی.
بشد مهر بیداد و رامشگران
بیاورد چندی ز ده مهتران.
فردوسی.
چو شه در ده سرپرستان رسید
دهی دید و ده مهتری را ندید.
نظامی.
و رجوع به دهخدا شود
لغت نامه دهخدا
(تَ فَ فُ)
زیاده کردن در خبر، مترددانه رفتن یا گام نزدیک و بشتاب نهادن و بندی وار رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ مِهْ)
بزرگ ده. صاحب ده. رئیس ده. کدخدا. دهخدا. دهبان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از به جهت
تصویر به جهت
برای، به شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جهت
تصویر هم جهت
همکوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده مه
تصویر ده مه
صاحب و رئیس ده، کد خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جهت
تصویر هم جهت
هم رون، همسو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همجهت
تصویر همجهت
همسو
فرهنگ واژه فارسی سره